واکاوی انسان مهاجر
تاریخ انتشار: ۲۹ دی ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۸۸۶۴۵۱
گفتوگوی جامجم را با هاشم مرادی درباره «ایمو» که این روزها در حال اکران است در ادامه بخوانید.
فیلمنامه «ایمو» از موضوعی میگوید که تازه نیست، ساختش هم با ویژگیهای خاصی همراه نیست. از مهاجرت و دنیای مهاجرت از اختلاف فرهنگی و مسائلی میگوید که پیش از این بارها در آثاری مثل «آقای هالو»، «زرد قناری» و «آبادانیها» دیده شده، بنابراین چرا شما این قصه را برای روایت در سینما انتخاب کردید؟
تفاوت قصه ما با قصههای دیگری که با موضوع مهاجرت در سینمای ایران ساخته شده در سادگی آن است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
شاید مخاطب عام قصه را درک کند، چون داستانی میبیند که از جنس سینمای ایران است اما از نگاه مخاطبی که تخصصیتر به سینما نگاه میکند، این قصه میتوانست شکل و شمایل تازهتری داشته باشد و حرف جدیدی بزند.
من از روستاهای اردبیل به تهران مهاجرت کردم و با مشکلات آن از نزدیک آشنا هستم. تصور عامه این است که تمام مهاجران فقیرند و برای افزایش درآمد است که به شهرهای بزرگ میآیند اما همه مهاجران فقیر نیستند و در شهرهای بزرگ با مشکلات متعددی مثل یافتن مسکن مناسب و دسترسی به خدمات مواجه میشوند. اکثر آنها ساعات طولانی در کارهای کمهزینه و ناامن کار میکنند و در معرض طیف وسیعی از خطرات قرار دارند. موضوع مهاجرت هر چند به قول شما در سینمای ایران و حتی جهان تکراری است اما من بیشتر به این فکر کردم که با زبانی ساده این موضوع را روی پرده سینما به تصویر بکشم. سوژه فیلم به دوران کودکیام برمیگردد و بهنوعی برایم نوستالژیک است. فیلمنامه ایمو را که نوشتم آن را به محسن جسور (مشاور فیلمنامه) دادم و او گفت متن خوب و موفقی است. همین باعث دلگرمیام شد و انگیزه مرا برای ساخت فیلم بیشتر کرد. شخصیت اصلی داستان، حمید وقتی برای کار به تهران میآید در یک کافه مشغول کار میشود. خود همین کافه را میتوان نمادی از یک کلانشهر در نظر گرفت که همه جور آدمی از هر طبقه اجتماعی وارد آن میشوند. حتی مهاجران ایرانی وقتی وارد یک کشور پیشرفته میشوند با وجود اینکه پول به آنجا میبرند و به این وسیله به اقتصاد آنجا کمک میکنند اما باز کمابیش نگاه احترامآمیزی شامل حالشان نمیشود. کمااینکه در ایمو هم میبینیم در ابتدای داستان، قصد سوءاستفاده از حمید را داشتند اما کمکم شخصیت او در محیط جدید شکل میگیرد و در مقابل این رفتارها طغیان میکند. طغیانش هم البته خیلی تند و خشن نیست و صرفا در حد یک مطالبهگری است.
مبحث اختلاف فرهنگی را عمدا در لایههای پنهان قصه قرار دادید؟
بله. در واقع افزایش مهاجرت از روستاها یا شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ علاوه بر کمرنگ شدن آیینهای بومی، قرار گرفتن قومیتها و فرهنگها در کنار یکدیگر و گستردگی آسیبهای اجتماعی را به همراه دارد. در طول داستان هم دختری را میبینیم که شخصیتی مشابه حمید دارد اما او برخلاف حمید که پای حقش میایستد و به قول معروف گردن کلفت است در اجتماع حل میشود. ما کوشیدیم اختلاف و تعارضات فرهنگی را که با مهاجرت پدید میآید، طوری در لابهلای داستان جا دهیم که خیلی گل درشت نباشد.
به نظرم قصه خیلی دیر به اصل داستان میرسد. از این جهت که حمید دیر به کسی تبدیل میشود که باید باشد!
به هر حال پرداخت شخصیت نیاز به زمان دارد. مخاطب اول باید میزان سادگی حمید را میدید تا تحول شخصیتیاش را درک میکرد. به همین علت از نظر من این زمان در داستان نیاز بود تا به اصل داستان برسیم.
مسیر قصهگویی آثار شما از فیلمهای کوتاه گرفته تا ایمو، هرچند رو به تلخیهای زندگی است اما آزاردهنده نیست. حتی وقتی کاراکتر حمید بهشدت درگیر مشکلات میشود، نوع بیان و اکتهایش در اوج تلخی داستان، مخاطب را عصبی نمیکند و در لابهلای تمام این مشکلات طنزی نهفته است. انگار این طنز تلخ ترفند عامدانه شما برای بهترشدن فضای قصهپردازی فیلم است؟
بله. این فیلم مثل زندگی غم و شادی را در کنار هم دارد و همین باعث میشود ارتباط خوبی با مخاطب برقرار کند. پیش از ایمو چند فیلم کوتاه کار کردم. حتی فیلم کوتاه «گندم» که آن هم راجع به مهاجرت یک خانواده افغانی به ایران بود، در جشنوارههای بینالمللی زیادی مورد تقدیر قرار گرفت. مهاجرت مقولهای است که با زیر و بم آن آشنایی کامل دارم.
چرا تمایل به ساخت فیلمهای اجتماعی دارید؟
به هر حال نمیتوانم نسبت به محیط پیرامونم بیتفاوت باشم. البته ادعای فیلمسازی ندارم چون حرفه اصلیام، فیلمبرداری است. کما اینکه همین الان هم مشغول فیلمبرداری سریالی به کارگردانی سروش محمدزاده برای حوزه هنری هستم. بههر حال اگر بخواهم بعدها هم فیلمی بسازم قطعا مضمونی اجتماعی دارد.
در فروش یک فیلم عوامل گوناگونی مثل حضور سوپراستارها، کارگردانی، داستان و ژانر فیلم موثر است. از آنجا که هیچ سوپراستاری در فیلمتان حضور ندارد به نظرم رسید گیشه این فیلم چندان برایتان مهم نبوده؟
نه، چون برای گیشه فیلم نساختم. ایمو فیلمی تجربی بود و از همان ابتدا هم تصمیم داشتم آن را در گروه هنر و تجربه اکران کنم. ویژگی این فیلم سادگی آن است و اگر بهجای حمید از یک بازیگر سرشناس استفاده میکردم شاید فروشاش چند برابر میشد اما خروجی فیلم جور دیگری میشد که من نمیخواستم.
انتخاب بازیگران فیلمتان را بر چه اساس انجام دادید؟
مشخصات بازیگران را طبق نقشهایشان به اطرافیانم میدادم و آنها بازیگرانی را معرفی میکردند. درنهایت براساس نوع گویش، توانایی، چهره و تستهایی که گرفتیم به بازیگران مدنظرمان رسیدیم. شخصیت بکر فیلم، حمید بود. به همین دلیل از یک نابازیگر برای این نقش استفاده کردیم. فیلمنامه را کمکم با حمید تمرین کردم که البته خودش در جریان نبود. من دنبال واکنشهای او بودم و نتیجه کار برایم بسیار قابل قبول است. مطمئن بودم حمید از پس نقش برمیآید که خوشبختانه تا الان هم بازخوردهای خوبی ازسوی مخاطبان دریافت کردم.
قصه ایمو چه پیامی را به مخاطب منتقل میکند؟
از جایی به جای دیگر رفتن باعث معضلی به نام اختلاف فرهنگی میشود. در مواقعی ممکن است فرد در فضای فرهنگی جدید حل شود اما در مواقعی دیگر با فرهنگ جدید تقابل پیدا میکند. ما هر دو حالت را در این فیلم دیدیم. در انتهای این داستان حمید تصمیم میگیرد که به زادگاه خود برگردد که البته تبعات چنین تصمیمی میتواند به تنهایی داستانی تازه باشد؛ چون بازگشت مهاجران به زادگاهشان هم مشکلاتی به همراه دارد که البته در حیطه فیلم ما نمیگنجید. مهاجر شدن تصمیم بزرگی است اما کسانی که آن را انجام دادهاند، میدانند که مهاجر ماندن تصمیم بزرگتری است. در مهاجرت یک سؤال بزرگ همیشه در سر افراد به اشکال مختلف میچرخد که؛ «آیا زمان بازگشت به وطن رسیده است؟» خستگی از مهاجرت پدیده متداولی است که بسیار از مهاجران پس از شکست در اهداف خود یا مواجه شدن با اتفاقاتی که انتظار آن را نداشتند دچار آن میشوند و به فکر بازگشت به زادگاهشان میافتند.
با توجه به وضعیت این روزهای گیشه سینمای ایران از فروش فیلمتان تا چه اندازه راضی هستید؟
ایمو نسبت به فیلمهای فعلی روی پرده سینما خوب دیده شد و حتی امسال در یکی از بخشهای جشنواره فیلم شهر هم کاندیدا شد. در شرایط فعلی که حتی فیلمهای سینمای بلند داستانی گیشه ندارند، فیلم ما با وجود اکران در گروه هنر و تجربه اما در سئانسهای مختلف تا ۷۰ -۶۰ بلیت هم فروخته. واقعیتش را بخواهید خودم هم توقع نداشتم بازخورد فیلمم آنقدر بین مخاطبان خوب باشد. مخاطب در این فیلم با داستانی ساده و روان روبهرو میشود. درست شبیه آنچه در زندگی روزمره خودمان رخ میدهد. ایمو فیلمی بسیار عمیق است و لایههایی از انسان را واکاوی میکند که در دنیای مدرن امروز فراموش شده است.
روزنامه جام جم
منبع: جام جم آنلاین
کلیدواژه: ایمو فیلم هاشم مرادی سینمای ایران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۸۸۶۴۵۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پست احساسی کاپیتان استقلال با ایموجی قلب!
یکی از پیشکسوتانی که روز جمعه در تمرین استقلال حضور یافته بود، حمید بابازاده دروازهبان سابق آبیها بود. بابازاده که سالها به عنوان مربی گلرها در استقلال فعالیت میکرد با اعضای استقلال و به خصوص سید حسینی گلر این تیم خوش و بش گرمی داشت.
سید حسین حسینی که دوازدهمین فصل حضور در استقلال را سپری میکند همراه با بابازاده عکسی را به یادگار گرفت و ساعتی قبل این تصویر را در صفحه شخصیاش به اشتراک گذاشت.
کاپیتان آبی پوشان خطاب به بابازاده در اینستاگرامش نوشت: “حمید خان عزیز دیدن شما بعد از چند سال باعث افتخار بود همیشه مدیون شما هستم”.
کاپیتان استقلال با قلب آبی رنگ در پایان متن خود اراداتش به حمید بابازاده را نشان داد و برای او آرزوی موفقیت کرد.
tags # استقلال سایر اخبار (تصاویر) این گوسفند غولپیکر چینی از پورشه هم گرانتر است! قارچهای زامبیِ سریال آخرین بازمانده (The Last Of Us) واقعی هستند! (تصاویر) عجیب و باورنکردنی؛ اجساد در این شهر خود به خود مومیایی میشوند آخرین حسی که افراد در حال مرگ از دست میدهند، چه حسی است؟